اگر از من بپرسند در این سی سال حسرتی هست که در یادت مونده باشه؟
بله همین یکی دو سال پیش، شبی بایستی برای امتحان درس می خوندم و در نمازخانه خوابگاه نشسته بودم که دیدم جمعی بانوی مولانا شناسی رو احاطه کردند، حرف هاش اونقدر شنیدنی بود که دست و دلم به درس خوندن نرفت، اما من چه کار کردم؟ رفتم سالن مطالعه تا برای امتحانم درس بخونم. کاش این ترس از دست دادن نبود و می شد به آن لحظه برگشت.
درباره این سایت