سردار سلیمانی نماد ایران به مثابه یک پروژه تاریخی است. او ایرانی بود ولی برای یک پروژه تاریخی می‌جنگید. او مرد رزم بود ولی لطافتی نه داشت، او با دشمنان سر جنگ داشت و با دوستان اهل مدارا بود. در یک کلام سلیمانی، سرباز سپاه نبود، او حتی سرباز وطن هم نبود، او نماینده ایران به مثابه یک پروژه تاریخی و تعادل تمدنی بود. سلیمانی، سیدجمال را به شریف واقفی و شریف را به چمران متصل می‌کرد و با چنین اتصالی در درون خود هم مصدق داشت، هم بازرگان و هم ‌ای.

طبیعی است که سلیمانی به هزار واقعیت دیگر هم آغشته بود ولی پدیده‌ها و جوامع و شخصیت‌های انسانی هیچ‌وقت نه سیاه و سفید بلکه خاکستری‌اند. تاریخ هم هیچ‌وقت قهرمان معصوم به ما تحویل نمی‌دهد، در بلندای هر قهرمانی، همیشه عده‌ای به حق یا به ناحق قربانی شده‌اند، اما مهم برآیند حضور تاریخی آنان و ارزیابی ما از عاملیت تاریخی آنان است. ایران در ۴۰ سال گذشته اگر یک قهرمان در طراز ملی داشته، او قطعاً قاسم سلیمانی است. ت عرصه همذات‌پنداری‌هاست، نمی‌توان قهرمان نداشت و ت‌ورزی کرد. نمی‌توان اسطوره معاصر نداشت و به آینده ایران در هر سطحی امیدوار بود. بنابراین معرفی سلیمانی به عنوان نماد یک پروژه به معنی بت‌سازی نیست، بلکه این به معنی استفاده از ظرفیت الگوهای ملی برای ساخت فردایی دیگر است.

ترور سردار، در واقع تعرض به نظام نبود، ترور سردار به پروژه ایران بود. آری، به پروژه تاریخی ایران شده است و ما باید اکنون از پروژه ایران اعاده حیثیت کنیم. ما هم باید انتقام خود را از م بگیریم و هم اینکه با تنومند‌سازی پروژه ایران اجازه تعرضی دیگر را ندهیم. پروژه ایران نیاز به احیا و تقویت شدن دارد.

به قلم میلاد دخانچی، متن کامل در اینجا


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

کتابخانه باقرالعلوم (ع) پاکدشت دانلود آهنگ جدید ^_^مربای توت فرنگی^_^ pipeiranmanhol هانی مگ BlackPink Jason جلوه ی بهاری